معنی فارسی lambling

B1

عمل یا حالت بازی کردن بره‌ها، به خصوص در زمان‌های جوانی.

The act or state of young lambs playing, often in a pastoral context.

example
معنی(example):

لامبلینگ به اصطلاحی اشاره دارد که به بره‌های جوان در حین بازی آنها اشاره می‌کند.

مثال:

Lambling is a term that refers to young lambs when they are playing.

معنی(example):

کشاورز از تماشای لامبلینگ در مزارع بهاری لذت می‌برد.

مثال:

The farmer enjoyed watching the lambling in the spring fields.

معنی فارسی کلمه lambling

: معنی lambling به فارسی

عمل یا حالت بازی کردن بره‌ها، به خصوص در زمان‌های جوانی.