معنی فارسی lamby

B1

بره‌ای، اصطلاحی برای اشاره به چیزهای نرم و لطیف که یادآور بره‌ها هستند.

An affectionate term for things that are soft and gentle, reminiscent of lambs.

example
معنی(example):

پتو نرم بره‌ای او را گرم نگه داشت.

مثال:

The soft lamby blanket kept her warm.

معنی(example):

او یک اسباب بازی بره‌ای برای دخترش خرید.

مثال:

She bought a lamby toy for her daughter.

معنی فارسی کلمه lamby

: معنی lamby به فارسی

بره‌ای، اصطلاحی برای اشاره به چیزهای نرم و لطیف که یادآور بره‌ها هستند.