معنی فارسی landladyish
B1به ویژگیها یا رفتارهای مرتبط با خانمخانه بودن اشاره دارد.
Having qualities or characteristics associated with a landlady.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طرز رفتار خانمخانهوار او باعث شد همه احساس خوشامد کنند.
مثال:
Her landladyish manner made everyone feel welcome.
معنی(example):
زینتهای خانمخانهوار احساس راحتی را به مکان داد.
مثال:
The landladyish decorations gave the place a homey feel.
معنی فارسی کلمه landladyish
:
به ویژگیها یا رفتارهای مرتبط با خانمخانه بودن اشاره دارد.