معنی فارسی larcinry

B1

مجموعه رفتارهای دزدی یا سرقت، به ویژه زمانی که به یک الگوی ثابت تبدیل شود.

The pattern of theft or stealing, especially when it becomes habitual.

example
معنی(example):

دزدی‌های او او را به زندگی جنایی کشاند.

مثال:

His larcinry led him to a life of crime.

معنی(example):

عواقب دزدی‌های او بر بسیاری از افراد تأثیر گذاشت.

مثال:

The consequences of his larcinry affected many people.

معنی فارسی کلمه larcinry

: معنی larcinry به فارسی

مجموعه رفتارهای دزدی یا سرقت، به ویژه زمانی که به یک الگوی ثابت تبدیل شود.