معنی فارسی lardarsed

B1

لردارسد، توصیف حالتی که فرد احساس تنبلی یا بی‌تحرکی می‌کند.

A past tense form describing feeling lazy or inactive, often after overeating.

example
معنی(example):

او بعد از نشستن تمام روز بدون ورزش، احساس لردارس بودن کرد.

مثال:

He felt lardarsed after sitting all day without exercise.

معنی(example):

آنها به شوخی گفتند که بعد از ضیافت تعطیلات، همه لردارس شده‌اند.

مثال:

They joked that they were all lardarsed after the holiday feast.

معنی فارسی کلمه lardarsed

: معنی lardarsed به فارسی

لردارسد، توصیف حالتی که فرد احساس تنبلی یا بی‌تحرکی می‌کند.