معنی فارسی lardry
B2چربی حیوانات، به ویژه چربیهای سفیدی که از خوک به دست میآید.
Fat rendered from the fatty tissues of animals, often used in cooking.
- NOUN
example
معنی(example):
چربی حیوان در دستورهای سنتی استفاده شد.
مثال:
The lardry of the animal was used in traditional recipes.
معنی(example):
شحم میتواند طعم غنیای در آشپزی ایجاد کند.
مثال:
Lardry can provide rich flavor in cooking.
معنی فارسی کلمه lardry
:
چربی حیوانات، به ویژه چربیهای سفیدی که از خوک به دست میآید.