معنی فارسی largemouthed

B1

دارای دهانی بزرگ، معمولاً در مورد ماهی‌ها یا حیوانات گفته می‌شود.

Having a large mouth, often referring to certain animal species.

example
معنی(example):

ماهی با دهان بزرگ گونه‌ای محبوب میان ماهیگیران است.

مثال:

The largemouthed bass is a popular fish among anglers.

معنی(example):

قورباغه با دهان بزرگ به خاطر صدای خاصش شناخته شده است.

مثال:

The largemouthed frog is known for its distinct call.

معنی فارسی کلمه largemouthed

: معنی largemouthed به فارسی

دارای دهانی بزرگ، معمولاً در مورد ماهی‌ها یا حیوانات گفته می‌شود.