معنی فارسی largish
B1نسبتاً بزرگ، به طور خاص به اشیاء یا ابعاد اشاره دارد که بزرگتر از معمول هستند اما به اندازهای بزرگ نیستند که در اصطلاح به عنوان بزرگ در نظر گرفته شوند.
Somewhat large; larger than average but not excessively so.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جعبه نسبتاً بزرگی میتوانست همه اقلامی که نیاز داشتیم را نگه دارد.
مثال:
The largish box could hold all of the items we needed.
معنی(example):
من یک گیاه نسبتاً بزرگ خریدم تا فضای خالی گوشه را پر کند.
مثال:
I bought a largish plant to fill the empty space in the corner.
معنی فارسی کلمه largish
:
نسبتاً بزرگ، به طور خاص به اشیاء یا ابعاد اشاره دارد که بزرگتر از معمول هستند اما به اندازهای بزرگ نیستند که در اصطلاح به عنوان بزرگ در نظر گرفته شوند.