معنی فارسی larkingly
B1به معنای شاداب و سرزنده، به نحوی که ابراز شادی میکند.
In a lively or cheerful manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت شاداب و سرزنده خندید و همه اطرافش را خوشحال کرد.
مثال:
She laughed larkingly, making everyone around her smile.
معنی(example):
کودکان در پارک آفتابی به طور شاداب و سرزنده بازی کردند.
مثال:
The children played larkingly in the sunny park.
معنی فارسی کلمه larkingly
:
به معنای شاداب و سرزنده، به نحوی که ابراز شادی میکند.