معنی فارسی larve

A2

لارو، شکل نوزادی حشرات که قبل از بلوغ به آن تبدیل می‌شود.

A stage of an insect's life cycle that occurs after the egg stage.

example
معنی(example):

لارو این گونه بسیار کوچک است.

مثال:

The larve of this species is very small.

معنی(example):

او رفتار لارو را زیر میکروسکوپ مشاهده کرد.

مثال:

She observed the behavior of the larve under a microscope.

معنی فارسی کلمه larve

: معنی larve به فارسی

لارو، شکل نوزادی حشرات که قبل از بلوغ به آن تبدیل می‌شود.