معنی فارسی lasty

B1

به نوعی از ویژگی‌ها یا رفتارهایی اطلاق می‌شود که به تناسب و نظم مربوط نیست و معمولاً به بی‌توجهی اشاره دارد.

Descriptor for someone or something that tends to be last or final, often implying a lack of priority or organization.

example
معنی(example):

رفتار آخرین او او را در بین دوستانش نا محبوب کرد.

مثال:

His lasty behavior made him unpopular among his friends.

معنی(example):

او همیشه یک عذر و بهانه آخرین برای دیر آمدن دارد.

مثال:

She always has a lasty excuse for being late.

معنی فارسی کلمه lasty

: معنی lasty به فارسی

به نوعی از ویژگی‌ها یا رفتارهایی اطلاق می‌شود که به تناسب و نظم مربوط نیست و معمولاً به بی‌توجهی اشاره دارد.