معنی فارسی latescence
B1وضعیتی از رشد که در آن نشانههایی به شکوفایی نزدیک میشود.
A state of being about to mature or develop fully.
- OTHER
example
معنی(example):
لیتسنس گل نشان میدهد که آماده شکوفه زدن است.
مثال:
The latescence of the flower indicates it is ready to bloom.
معنی(example):
در زیست شناسی، لیتسنس میتواند الگوهای رشد را تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
In biology, latescence can affect growth patterns.
معنی فارسی کلمه latescence
:
وضعیتی از رشد که در آن نشانههایی به شکوفایی نزدیک میشود.