معنی فارسی lathy

B1

صفتی برای توصیف چیزی که باریک و خفیف است.

Thin and light, often used to describe a kind of soft material.

example
معنی(example):

پارچه لاتی و سبک بود.

مثال:

The fabric was lathy and light.

معنی(example):

ویژگی‌های لاتی او ظاهری منحصر به فرد به او داد.

مثال:

Her lathy features gave her a unique look.

معنی فارسی کلمه lathy

: معنی lathy به فارسی

صفتی برای توصیف چیزی که باریک و خفیف است.