معنی فارسی latitudinal
B2مرتبط با خطوط عرض جغرافیایی یا اوضاع مربوط به آنها.
Relating to or extending along latitude.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Relating to latitude.
example
معنی(example):
خطوط عرض جغرافیایی به صورت موازی با خط استوا کشیده می‌شوند.
مثال:
Latitudinal lines run parallel to the equator.
معنی(example):
توزیع عرض جغرافیایی گونه‌ها بسته به منطقه متفاوت است.
مثال:
The latitudinal distribution of species varies by region.
معنی فارسی کلمه latitudinal
:
مرتبط با خطوط عرض جغرافیایی یا اوضاع مربوط به آنها.
