معنی فارسی laudatorily
B2به صورت ستایشآمیز یا مدحآمیز.
In a way that expresses praise.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت لاوداتوری درباره سیاست جدید صحبت کرد.
مثال:
She spoke laudatorily about the new policy.
معنی(example):
سخنران به طور لاوداتوری از تلاشهای داوطلبان تقدیر کرد.
مثال:
The speaker praised laudatorily the efforts of volunteers.
معنی فارسی کلمه laudatorily
:
به صورت ستایشآمیز یا مدحآمیز.