معنی فارسی lavatorial

B2

بخشی مرتبط با توالت یا مکان‌های مشابه.

Relating to toilets or lavatories.

adjective
معنی(adjective):

Of or pertaining to a lavatory

معنی(adjective):

Scatological

example
معنی(example):

تاسیسات توالت تمیز و به خوبی نگهداری شده بودند.

مثال:

The lavatorial facilities were clean and well-maintained.

معنی(example):

او یک شوخی مربوط به توالت کرد که همه را خندانید.

مثال:

He made a lavatorial joke that made everyone laugh.

معنی فارسی کلمه lavatorial

: معنی lavatorial به فارسی

بخشی مرتبط با توالت یا مکان‌های مشابه.