معنی فارسی lavishingly

B1

به طرز زیبا و با شکوهی انجام دادن کارها.

In a generous and extravagant manner.

example
معنی(example):

او با زیاده‌روی در مورد تجربیاتش در تعطیلات صحبت می‌کند.

مثال:

She speaks lavishingly about her experiences on vacation.

معنی(example):

آنها سالن را برای جشن به طرز زیبا تزئین کردند.

مثال:

They lavishingly decorated the hall for the celebration.

معنی فارسی کلمه lavishingly

: معنی lavishingly به فارسی

به طرز زیبا و با شکوهی انجام دادن کارها.