معنی فارسی law enforcement officer
B1شخصی که به عنوان یک عضو از سازمانهای اجرای قانون کار میکند.
A person who works for a law enforcement agency.
- NOUN
example
معنی(example):
افسر اجرای قانون به کودک گمشده کمک کرد.
مثال:
The law enforcement officer helped the lost child.
معنی(example):
افسران اجرای قانون باید خودشان از قوانین پیروی کنند.
مثال:
Law enforcement officers have to follow the laws themselves.
معنی فارسی کلمه law enforcement officer
:
شخصی که به عنوان یک عضو از سازمانهای اجرای قانون کار میکند.