معنی فارسی lawd
B1لفظی که به شکل غیررسمی به عنوان فریادرسی به کار میرود.
An informal exclamation used to express surprise or urgency.
- INTERJECTION
example
معنی(example):
ای خدا، در این کار به من کمک کن.
مثال:
Lawd, help me with this task.
معنی(example):
وقتی به هرج و مرج نگاه کردم، گفتم: 'ای خدا، اینجا چه اتفاقی افتاده؟'
مثال:
When I saw the mess, I said, 'Lawd, what happened here?'
معنی فارسی کلمه lawd
:
لفظی که به شکل غیررسمی به عنوان فریادرسی به کار میرود.