معنی فارسی lazybones

B1

افرادی که تمایل ندارند کار کنند و معمولاً تنبل به نظر می‌رسند.

A person who is habitually lazy.

noun
معنی(noun):

A person who is lazy; one who is inactive and without ambition.

example
معنی(example):

این آخر هفته او خیلی تنبل است.

مثال:

He's such a lazybones this weekend.

معنی(example):

متوقف شو که تنبل باشی و برو کمی قدم بزن.

مثال:

Stop being a lazybones and go for a walk.

معنی فارسی کلمه lazybones

: معنی lazybones به فارسی

افرادی که تمایل ندارند کار کنند و معمولاً تنبل به نظر می‌رسند.