معنی فارسی leadage
B1مقدار و محتوای سرب در یک ماده.
The amount or content of lead in a substance.
- NOUN
example
معنی(example):
محتوای سرب در فلز به بهبود هدایت الکتریکی آن کمک کرد.
مثال:
The leadage of the metal helped improve its conductivity.
معنی(example):
محتوای سرب یک عامل حیاتی در الکترونیک است.
مثال:
Leadage is a critical factor in electronics.
معنی فارسی کلمه leadage
:
مقدار و محتوای سرب در یک ماده.