معنی فارسی leavy
B1دارای برگهای زیاد، معمولاً در اشاره به سبزیها.
Characterized by a lot of leaves; leafy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سالاد پربرگ تازه و پر از طعم بود.
مثال:
The leavy salad was fresh and full of flavor.
معنی(example):
با سبزیجات پربرگش، این غذا سالم و مطمئن کننده بود.
مثال:
With its leavy greens, the dish was healthy and satisfying.
معنی فارسی کلمه leavy
:
دارای برگهای زیاد، معمولاً در اشاره به سبزیها.