معنی فارسی leftwardly
B1به سمت چپ، به سمت چپ حرکت کردن یا قرار گرفتن.
In a direction to the left.
- ADVERB
example
معنی(example):
پرنده به سمت چپ در کنار رودخانه پرواز کرد.
مثال:
The bird flew leftwardly along the river.
معنی(example):
او به سمت چپ چرخید تا از جمعیت دور شود.
مثال:
She turned leftwardly to avoid the crowd.
معنی فارسی کلمه leftwardly
:
به سمت چپ، به سمت چپ حرکت کردن یا قرار گرفتن.