معنی فارسی leg rest

B1

استراحت دادن به پاها برای کاهش خستگی.

To give your legs a break or rest after use.

example
معنی(example):

او پایش را روی میز گذاشت تا استراحت کند.

مثال:

She put her leg up on the table to rest.

معنی(example):

بعد از پیاده‌روی طولانی، به استراحت پا نیاز دارم.

مثال:

After the long walk, I need a leg rest.

معنی فارسی کلمه leg rest

: معنی leg rest به فارسی

استراحت دادن به پاها برای کاهش خستگی.