معنی فارسی let into

B1

اجازه دادن به کسی که در یک مجموعه یا اطلاعات خاص شامل شود.

To allow someone to enter or to inform someone about something private.

example
معنی(example):

لطفاً مرا در راز خود بپذیر.

مثال:

Please let me into your secret.

معنی(example):

او پس از موفقیت در مصاحبه به باشگاه پذیرفته شد.

مثال:

She was let into the club after passing the interview.

معنی فارسی کلمه let into

: معنی let into به فارسی

اجازه دادن به کسی که در یک مجموعه یا اطلاعات خاص شامل شود.