معنی فارسی leukemic
B2بیمار مبتلا به لوسمی، کسی که به نوعی سرطان خون مبتلا است.
Referring to a person who has leukemia.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بیمار لوسمی نیاز به آزمایش خون منظم دارد.
مثال:
The leukemic patient requires regular blood tests.
معنی(example):
گزینههای درمان برای بیماران لوسمی در حال تحول هستند.
مثال:
Treatment options for leukemic patients are evolving.
معنی فارسی کلمه leukemic
:
بیمار مبتلا به لوسمی، کسی که به نوعی سرطان خون مبتلا است.