معنی فارسی levelish

B1

به معنای تقریباً سطحی یا به صورت غیررسمی بیانگر سطح بودن.

Descriptive of something that is nearly level or flat.

example
معنی(example):

تصویر روی دیوار کمی سطحی به نظر می‌رسد.

مثال:

The picture on the wall looks a bit levelish.

معنی(example):

میز کاملاً صاف نیست؛ کمی سطحی است.

مثال:

The table is not perfectly flat; it's somewhat levelish.

معنی فارسی کلمه levelish

: معنی levelish به فارسی

به معنای تقریباً سطحی یا به صورت غیررسمی بیانگر سطح بودن.