معنی فارسی levitating
B1دریافت: در حال معلق کردن، به فرآیندی اشاره دارد که در آن یک شیء در هوا نگه داشته می‌شود.
The present participle form of levitate, describing the action of rising and floating in the air.
- verb
verb
معنی(verb):
To cause to rise in the air and float, as if in defiance of gravity.
مثال:
The magician levitated the woman.
معنی(verb):
To be suspended in the air, as if in defiance of gravity.
مثال:
The guru claimed that he could levitate.
example
معنی(example):
او چند سانتی‌متر از زمین در این نمایش معلق است.
مثال:
She is levitating several inches off the ground in the demonstration.
معنی(example):
آنها از میدان‌های مغناطیسی برای معلق کردن مکعب استفاده می‌کنند.
مثال:
They are levitating the cube using magnetic fields.
معنی فارسی کلمه levitating
:
دریافت: در حال معلق کردن، به فرآیندی اشاره دارد که در آن یک شیء در هوا نگه داشته می‌شود.
