معنی فارسی liaised
B1ارتباط برقرار کردن؛ به ویژه در زمینه‌های حرفه‌ای یا کاری.
To have established a connection or communication with someone.
- verb
verb
معنی(verb):
To establish a liaison.
معنی(verb):
To act between parties with a view to reconciling differences.
معنی(verb):
To cooperate, consult and discuss in order to come to a common solution.
example
معنی(example):
او با تیم در مورد پروژه ارتباط برقرار کرد.
مثال:
He liaised with the team on the project.
معنی(example):
آن‌ها با مقامات تماس گرفتند تا مجوزهای لازم را دریافت کنند.
مثال:
They liaised with the authorities to get the necessary permits.
معنی فارسی کلمه liaised
:
ارتباط برقرار کردن؛ به ویژه در زمینه‌های حرفه‌ای یا کاری.
