معنی فارسی lichen
B1 /ˈlaɪ.kn̩/تارمک: ترکیبی از قارچ و جلبک که معمولاً بر روی سنگ، پوست درختان یا سطوح دیگر رشد می‌کند.
A composite organism made from a fungus and an alga, that grows on surfaces.
- noun
noun
معنی(noun):
Any of many symbiotic organisms, being associations of algae and fungi, often found as white or yellow patches on old walls, etc.
معنی(noun):
Something which gradually spreads across something else, causing damage.
example
معنی(example):
تارمک روی پوست درختان رشد می‌کند.
مثال:
Lichen grows on the bark of trees.
معنی(example):
برخی از گونه‌های تارمک می‌توانند در شرایط سخت زنده بمانند.
مثال:
Some species of lichen can survive in harsh conditions.
معنی فارسی کلمه lichen
:
تارمک: ترکیبی از قارچ و جلبک که معمولاً بر روی سنگ، پوست درختان یا سطوح دیگر رشد می‌کند.
