معنی فارسی lichening
B1روندی که در آن لچنها بر روی سطوح مختلف رشد میکنند و تأثیرات زیستمحیطی به دنبال دارند.
The process or state of lichens growing on a surface, contributing to ecological diversity.
- NOUN
example
معنی(example):
روند لچنی شدن میتواند بر روی درختان قدیمی در جنگل مشاهده شود.
مثال:
Lichening can be observed on old trees in the forest.
معنی(example):
لچنی شدن سنگها به تنوع زیستی منطقه میافزاید.
مثال:
The lichening of rocks adds to the biodiversity of the area.
معنی فارسی کلمه lichening
:
روندی که در آن لچنها بر روی سطوح مختلف رشد میکنند و تأثیرات زیستمحیطی به دنبال دارند.