معنی فارسی lichenographical
B1خزهنگاری، مربوط به توضیحات و دادههای جمعآوریشده از خزهها.
Pertaining to the descriptive work on lichens.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بررسی خزهنگاری طی چندین ماه انجام شد.
مثال:
The lichenographical survey was conducted over several months.
معنی(example):
یافتههای خزهنگاری او در یک نشریه منتشر شد.
مثال:
Her lichenographical findings were published in a journal.
معنی فارسی کلمه lichenographical
:
خزهنگاری، مربوط به توضیحات و دادههای جمعآوریشده از خزهها.