معنی فارسی lickings

B1

عمل لیسیدن، به ویژه زمانی که به لیسیدن‌های شدید و متعدد اشاره دارد.

Acts of licking, typically referring to multiple instances.

noun
معنی(noun):

An act of licking.

معنی(noun):

A severe beating.

معنی(noun):

A great loss or defeat.

مثال:

Our football team took a licking last night.

example
معنی(example):

پاپی از مادرش لیسیدن‌های زیادی دریافت کرد.

مثال:

The puppy received many lickings from its mother.

معنی(example):

کودکان از لیسیدن‌های بازیگوشانه سگ خنده‌شان گرفت.

مثال:

The children giggled at the dog's playful lickings.

معنی فارسی کلمه lickings

: معنی lickings به فارسی

عمل لیسیدن، به ویژه زمانی که به لیسیدن‌های شدید و متعدد اشاره دارد.