معنی فارسی lif
B2زندگی، به ویژه در زمینه اکوسیستم و محیط زیست.
Life, particularly in the context of living organisms and ecosystems.
- NOUN
example
معنی(example):
آب و زندگی آبی برای اکوسیستم مهم است.
مثال:
The lif of the water is important for the ecosystem.
معنی(example):
او از زندگی دور دریاچه در هنگام پیادهروی لذت میبرد.
مثال:
He enjoys the lif around the lake during his walks.
معنی فارسی کلمه lif
:
زندگی، به ویژه در زمینه اکوسیستم و محیط زیست.