معنی فارسی lifelogging
B1روند ضبط و ذخیره‌سازی اطلاعات مربوط به زندگی روزمره.
The practice of recording daily activities and experiences.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To capture and record images of one's entire life.
noun
معنی(noun):
The practice of capturing and recording images of one's entire life
example
معنی(example):
زندگی‌نگاری به مردم کمک می‌کند تا فعالیت‌های روزمره خود را پیگیری کنند.
مثال:
Lifelogging helps people keep track of their daily activities.
معنی(example):
او از زندگی‌نگاری برای افزایش بهره‌وری خود استفاده می‌کند.
مثال:
She uses lifelogging to improve her productivity.
معنی فارسی کلمه lifelogging
:
روند ضبط و ذخیره‌سازی اطلاعات مربوط به زندگی روزمره.
