معنی فارسی lifesustaining
B2حیاتبخش به چیزی اطلاق میشود که بقای زندگی را تأمین کند.
Essential to the continued existence or survival of someone or something.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آب تمیز برای تمامی موجودات زنده، حیاتبخش است.
مثال:
Clean water is lifesustaining for all living beings.
معنی(example):
مراقبتهای پزشکی برای درمان حیاتبخش ضروری است.
مثال:
Medical care is essential for lifesustaining treatment.
معنی فارسی کلمه lifesustaining
:
حیاتبخش به چیزی اطلاق میشود که بقای زندگی را تأمین کند.