معنی فارسی ligaturing

B1

لیگات کردن به روند بستن یا محکم کردن عروق و بافت‌ها اشاره دارد، که نیاز به مهارت‌های خاص دارد.

The act of tying or binding tissues, especially in a medical context.

verb
معنی(verb):

To ligate; to tie.

example
معنی(example):

لیگات کردن شریان‌ها مرحله‌ای مهم در جراحی است.

مثال:

Ligaturing the arteries is an important step in surgery.

معنی(example):

عمل لیگات کردن به دستان ماهر نیاز دارد.

مثال:

The practice of ligaturing requires skilled hands.

معنی فارسی کلمه ligaturing

: معنی ligaturing به فارسی

لیگات کردن به روند بستن یا محکم کردن عروق و بافت‌ها اشاره دارد، که نیاز به مهارت‌های خاص دارد.