معنی فارسی ligging
B1عمل دراز کشیدن یا استراحت کردن در یک مکان مشخص.
The act of lying down; reclining.
- verb
verb
معنی(verb):
To lie; be in a prostrate or recumbent position.
معنی(verb):
To lay.
example
معنی(example):
دراز کشیدن روی چمن حس بسیار آرامبخشی داشت.
مثال:
Ligging on the grass felt so relaxing.
معنی(example):
او از دراز کشیدن در آفتاب لذت میبرد.
مثال:
She enjoyed ligging in the sun.
معنی فارسی کلمه ligging
:
عمل دراز کشیدن یا استراحت کردن در یک مکان مشخص.