معنی فارسی lignified
B1سفت شده یا سخت شده بافت گیاهی به ویژه در درختان و درختچه‌ها.
Referring to plant tissues that have become woody and hard.
- verb
verb
معنی(verb):
To become wood.
معنی(verb):
To develop woody tissue as a result of incrustation of lignin during secondary growth.
معنی(verb):
(by extension) To become rigid or fixed, like something made of wood.
معنی(verb):
To turn into wood; to make ligneous.
example
معنی(example):
بافت‌های چوبی سفت‌شده درخت پشتیبانی ساختاری را فراهم می‌کنند.
مثال:
The lignified tissues of the tree provide structural support.
معنی(example):
ریشه‌های سفت‌شده به گیاه کمک می‌کنند تا به‌طور مؤثری آب جذب کند.
مثال:
The lignified roots help the plant absorb water efficiently.
معنی فارسی کلمه lignified
:
سفت شده یا سخت شده بافت گیاهی به ویژه در درختان و درختچه‌ها.
