معنی فارسی like-a-fish-out-of-water
B1احساس عدم راحتی در یک محیط یا موقعیت جدید، بهگونهای که شخص نمیتواند خود را با آن محیط سازگار کند.
To feel uncomfortable or out of place in a particular situation.
- IDIOM
example
معنی(example):
وقتی به شهر نقل مکان کردم، احساس کردم مثل یک ماهی در آب نیستم.
مثال:
When I moved to the city, I felt like a fish out of water.
معنی(example):
او در شام رسمی مثل یک ماهی در آب نبود.
مثال:
She felt like a fish out of water at the formal dinner.
معنی فارسی کلمه like-a-fish-out-of-water
:
احساس عدم راحتی در یک محیط یا موقعیت جدید، بهگونهای که شخص نمیتواند خود را با آن محیط سازگار کند.