معنی فارسی limburger

B2

نوعی پنیر که عطر و طعمی بسیار خاص و قوی دارد.

A type of strong-smelling cheese originating from Belgium.

example
معنی(example):

من از بوی پنیر لمبورگر خوشم نمی‌آید.

مثال:

I don't like the smell of limburger cheese.

معنی(example):

پنیر لمبورگر به خاطر عطر قوی‌اش معروف است.

مثال:

Limburger is known for its strong aroma.

معنی فارسی کلمه limburger

: معنی limburger به فارسی

نوعی پنیر که عطر و طعمی بسیار خاص و قوی دارد.