معنی فارسی limpin
B1لنگ بودن؛ وضعیتی که در آن فرد نیاز به کمک یا حمایت در حرکت دارد.
Referring to someone or something that is limping or experiencing difficulty in movement.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کودک لنگ به حمایت بیشتری در حین راه رفتن نیاز داشت.
مثال:
The limpin child required more support while walking.
معنی(example):
وضعیت لنگ او بازی کردن را برایش سخت کرد.
مثال:
His limpin state made it difficult for him to play.
معنی فارسی کلمه limpin
:
لنگ بودن؛ وضعیتی که در آن فرد نیاز به کمک یا حمایت در حرکت دارد.