معنی فارسی lingeringly

B2

به شکل طولانی و پیوسته، معمولاً با نشان دادن کندی یا تأخیر در عمل.

In a way that suggests a slow or prolonged duration, often with an emotional nuance.

example
معنی(example):

او قبل از خداحافظی به او به طرز طولانی نگاه کرد.

مثال:

She looked at him lingeringly before saying goodbye.

معنی(example):

او به طرز طولانی لبخند زد زیرا آن لحظه خاص به نظر می‌رسید.

مثال:

He smiled lingeringly as the moment felt special.

معنی فارسی کلمه lingeringly

: معنی lingeringly به فارسی

به شکل طولانی و پیوسته، معمولاً با نشان دادن کندی یا تأخیر در عمل.