معنی فارسی liss

B1

صدای آرام و بی‌صدایی، به ویژه در فضاهای طبیعی یا جنگلی.

A soft, quiet sound that gives a sense of serenity, often found in nature.

example
معنی(example):

سکوت جنگل آرامش‌بخش بود.

مثال:

The liss of the woods was calming.

معنی(example):

او وقتی از کنار درختان عبور می‌کرد سکوت را احساس کرد.

مثال:

He felt the liss as he walked through the trees.

معنی فارسی کلمه liss

: معنی liss به فارسی

صدای آرام و بی‌صدایی، به ویژه در فضاهای طبیعی یا جنگلی.