معنی فارسی lissencephalous
B1لیزنسفالی نشاندهنده حالتی است که در آن مغز از چین و پیچ طبیعی محروم است.
Characterized by the absence of the normal brain folds found in healthy individuals.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این وضعیت به دلیل سطح صاف مغز به عنوان لیزنسفالی شناخته میشود.
مثال:
The condition is known as lissencephalous due to the smooth brain surface.
معنی(example):
بیمارانی که لیزنسفالی هستند ممکن است دارای انواعی از علائم باشند.
مثال:
Patients who are lissencephalous may have a variety of symptoms.
معنی فارسی کلمه lissencephalous
:
لیزنسفالی نشاندهنده حالتی است که در آن مغز از چین و پیچ طبیعی محروم است.