معنی فارسی listable
B1قابل فهرستگذاری یا لیست کردن.
Able to be arranged in a list or cataloged.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تمامی اشیاء روی قفسه قابل فهرستگذاری هستند.
مثال:
All the items on the shelf are listable.
معنی(example):
ما باید مطمئن شویم که مدارک مهم برای دسترسی آسان قابل فهرستگذاری هستند.
مثال:
We need to make sure the important documents are listable for easy access.
معنی فارسی کلمه listable
:
قابل فهرستگذاری یا لیست کردن.