معنی فارسی livened

B1

شنگول کردن، شاداب کردن، بهبود روحیه یا جو یک مکان یا موقعیت اجتماعی.

To make something more lively or interesting.

verb
معنی(verb):

To cause to be more lively, or to become more lively.

مثال:

Let's liven up this party!

example
معنی(example):

مهمانی وقتی که گروه موسیقی شروع به نواختن کرد، شاداب شد.

مثال:

The party livened up when the band started playing.

معنی(example):

او اتاق را با تزئینات رنگارنگش شاداب کرد.

مثال:

She livened the room with her colorful decorations.

معنی فارسی کلمه livened

: معنی livened به فارسی

شنگول کردن، شاداب کردن، بهبود روحیه یا جو یک مکان یا موقعیت اجتماعی.