معنی فارسی lociation

B1

مکان یا موقعیت یک چیز، به ویژه در مورد مکان‌های جغرافیایی و زیست‌شناختی.

The act of locating or the state of being located.

example
معنی(example):

مکان جغرافیایی شهر دسترسی به ساحل را آسان می‌کند.

مثال:

The lociation of the town makes it easy to access the beach.

معنی(example):

در زیست‌شناسی، مکان‌گذاری به موقعیت زیستگاه یک موجود اشاره دارد.

مثال:

In biology, lociation refers to the location of an organism's habitat.

معنی فارسی کلمه lociation

: معنی lociation به فارسی

مکان یا موقعیت یک چیز، به ویژه در مورد مکان‌های جغرافیایی و زیست‌شناختی.