معنی فارسی locomobility
B1تحرک، ابزاری برای نشان دادن قابلیت حرکت و جابهجایی.
The ability to move freely and easily.
- NOUN
example
معنی(example):
تحرک به معنای توانایی حرکت آزادانه است.
مثال:
Locomobility refers to the ability to move freely.
معنی(example):
حیوانات در جستجوی غذا تحرک نشان میدهند.
مثال:
Animals show locomobility in their search for food.
معنی فارسی کلمه locomobility
:
تحرک، ابزاری برای نشان دادن قابلیت حرکت و جابهجایی.