معنی فارسی loftily

B2

به صورت متکبرانه یا خودپسندانه صحبت کردن یا رفتار کردن.

In a manner that is arrogant or self-important.

example
معنی(example):

او به طور مغرورانه‌ای درباره دستاوردهایش صحبت کرد.

مثال:

She spoke loftily about her accomplishments.

معنی(example):

او به طور مغرورانه‌ای پیشنهادات دیگران را رد کرد.

مثال:

He loftily dismissed the suggestions from others.

معنی فارسی کلمه loftily

: معنی loftily به فارسی

به صورت متکبرانه یا خودپسندانه صحبت کردن یا رفتار کردن.